فرمانده گردان بود ، خدارحمتش کنه؛ شهید شد ،
میگفت اگه تو یه شهر همه دنبال منافع خودشون باشن اون شهر میشه جنگل !
هرکسی چنگ میندازه تو سفره بغل دستیش برای یه لقمه بیشتر !
میگفت اما جبهه برعکسه، هرکی بیاد توش باید اول ساک منافعش رو بزاره زمین و جونش رو بگیره کف دستش. برای همین جبهه عین یه باغ ، پرنده درست میکرد ، این پرنده ها هم با این سنگرها یه بهشت ساخته بودن،
وقتی داشت شهید میشد گفت: این دنیای جنگلی بمونه دست اهلشُ،
این بهشتِ باصفا هم مفتِ چنگِ ما !
اینُ گفتُ چشماش رو بست …
جنازه ش هم همونجا موند ،
زیر اون آتیش ،
جنازه خیلی ها جاموند …
#خداحافظ_رفیق
#گوشه-ی-دنج-اتاقم
#من-و-شهدا
#آی-شهدا-منم-ببرید
موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1395-12-03] [ 12:31:00 ق.ظ ]