قبل از مراسم عقد علی آقا نگاهی به من کرد و گفت :
” شنیدم که عروس هر چی بخواد اجابتش حتمی است “
گفتم :
” چه آرزویی داری .. ؟ “
در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت :
” اگر علاقه ای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید ، لطفکنید از خدا برایم آرزوی شهادت کنید “
از این جمله تنم لرزید چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود ، سعی کردم طفره برم
اما علی آقا قسم داد که این دعا را در این روز در حقش بکنم .
وقتی خطبه جاری شد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم ، و بلافاصله با چشمانی پر از اشک ، نگاهم را به علی دوختم .
آثار خوشحالی در چهره اش پیدا بود .. !
مراسم ازدواج ما در حضور آیت ا… مدنی و جمعی از برادران پاسدار برگزار شد .
نمی دانم این چه رازی بود که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت ا… مدنی همه به فیض شهادت رسیدند !
#شهید_علی_تجلایی
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1395-10-15] [ 12:27:00 ق.ظ ]