23اسفند سالروز شهادت #شهید_برونسی خاطرات شهید برونسی پس کِی نوبت من میشه؟! از خواب پریدمیکی داشت بلند بلند گریهمیکرد…! رفتم تو راهرو حدس میزدم عبدالحسین بیداره و داره دعایی میخونه وقتی فهمیدم خوابه اولش ترسیدم بعد که دقت کردم دیدم داره با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیه) حرف میزنه. حرف نمیزد ناله؛میکرد و درد و دل. اسم دوستای شهیدشُ میبرد، مثل مادری که جوونش مرده باشه به سینه میزد و تو های و هوی گریه مینالید:"اونا همه رفتن مادر جان پس کی نوبت من می شه؟ آخه من باید چه کار کنم..؟!”
شهید عبدالحسین برونسی منبع:کتاب سالکان ملک اعظم 2 “منزل برونسی”
#خاطره4 #پاراگراف تدریس حضرت آیت الله العظمی خامنه ای از سن 25 سالگی در حوزه علمیه مشهد به تدریس سطوح عالیه وتفسیر مشغول بودند که به تدریج تدریس را به سمت جوانان تشنه معارف اسلامی در دانشگاه وعموم اقشار مردم در جلسات عمومی کشاندند. این امر با چنان استقبالی روبرو شد که جلسات درسی ایشان از جمعیت کم نظیری در سطح ایران برخوردار شد.خود ایشان در این باره می فرماید: در اواخر سال 43 به مشهد برگشتم وضمن ادامه شرکت در دروس عالی حوزه به تدریس سطوح عالی وتفسیر اشتغال یافتم . مهمترین اشتغال من در این سالها(43-46)فعالیتهای پایه ای (ایدئولوژیک وسیاسی)در سطح حوزه و دانشگاه وبتدریج بعدها در سطح کلی جامعه در مشهد بود.جلسات درسی بزرگ وپر جمعیت من در تفسیر وحدیث واندیشه اسلامی در دیگر شهرها و در تهران نیز،نظایر زیادی نداشت.